یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“
یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“

✿ باورم درد می‌کند ❀


باورم درد می‌کند..

تصویری که از تو در ذهنم مُجسـَّـم است ، رفته رفته رنگ می‌بازد..

بی‌دلیل‌‌ْ دلم بهانه‌ات را می‌گیرد

دستم را می‌برم‌‌ْ درون صندوقچه‌ی احساسم

و دنبالت می‌گردم لا‌به‌لای شلوغی ِ خاطرات ‌‌ْ

نمی‌یابم‌ات‌‌ْ ؛ این شوریده‌حال بودن‌ها‌‌ْ دیوانه‌ام می‌کند..


ناگهان‌‌ْ دردی در سر‌‌ْ انگشتانم تنوره می‌کشد

آنگونه که چشمانم،

پیکان ِ خون‌فشان ِ درد را غریوگونه به هر سوی پرتاب می‌کند..

میان انگشتانم‌‌ْ و شکاف ِ صندوقچه‌ی ِ احساس، دعوایی سـر گرفته‌ست !

چیزی‌ست گرانــبها برای هر دو مان ‌‌ْ  انگار..

من زخمی ِ آن شیءِ بـرّانم، بی‌آنکه بدانم چیست ،

اما از جدال‌‌ْ دست نمی‌کشم‌‌ْ تا خون در رگ‌هایم جاری‌ست..

تمام ِ عزمم را جزم کرده‌ام‌‌ْ خالصانه، مادامی که دریابم زخمی ِ کیستم..


مدتی گذشت...

من در یک سوی این کارزار‌‌ْ و صندوقچه‌ی احساس‌‌ْ از من هم سمج‌تر !

داشتم کم‌کم از نفس می‌افتادم در این جدال ِ موهوم ؛

و سرانجام صندوقچه دست کشید از این قمار ِ باخت‌باخت !

دیگر نـایــی برایم نمانده بود..

در حالی که نقش بر زمین می‌شدم ،

دستم از حصار ِ زندان ِ احساس، خون‌آلود و زخمی‌‌ْ نمایان شد..

گوشواره‌ی "تــو" بود لعنتی... !

گوشواره‌ی تو بود.. که لمس ِ مرا زخمی کرد ،

و من باز هم بی‌آنکه تو بدانی، برایت جنگیده بودم..

نمی‌دانم، خون ِ چکیده از زخم را بمکم ،

یا یادگار تو را محکم‌تر در دستانم بفشارم..

چرا من هنوز هم دوستت دارم !!!


من قله‌ی احساس تو را در کوهستان تنت فتح کردم

و درفش سرخ عشق را با طرح بوسه‌ی لبهایت افراشتم

و این رویداد ، باورم را در کوهپایه‌های تنت زمین‌گیر کرد

و تو بی‌آنکه کویر تنم را در آئینی مقدس ،

با اشک چشمانت غسل دهی ،

به مقصدی نامعلوم کوچ نمودی

بی‌آنکه بدانی

یک عمر دوستت داشتم..


_______ سهیل _______


نظرات 57 + ارسال نظر
سهیل پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 21:48 http://Titbit.BlogSky.Com

میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم

که آشکارا در پرده کنایت رفت

مجال ما همه این تنگمایه بود

و دریغ ، که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت..

مرضیه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 21:52 http://biitafavot.blogfa.com

وووووووووووووووویی سهیلی خیلی قشنگ بود
اورین اورین

♦ ممنونم مرضیه خانومی ♦

+

mobina پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 21:57 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

سلام...شبتون قشنگ!
فوق العاده بود عالی بود.

سپاس بیکران ، تجلّی احساس دلربایتان را..

مرضیه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 21:59 http://biitafavot.blogfa.com

با اینکه همینجوری نوشتی ولی خوب بود
سهیل؟؟؟؟؟؟؟
تا حالا این شعر هایی که مینویسی رو چاپ کردی؟؟؟؟؟؟؟

♦ نوچ !

نمیخرن ؛ کسی حوصله نداره فک کنم..

تو باشی میخری ؟

فک کن عکس من رو جلد کتاب باشه ؛ حالا با هر عنوانی و هر رنگی..

تو میخری ؟؟ آره خدایی ؟

نظرتو بگو

مرضیه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 22:09 http://biitafavot.blogfa.com

وااااا چه ربطی داره من به شعر علاقه ندارم ولی خیلی ها هستن که به شعر علاقه دارن

شعر قشنگ باشه ربطی به قیافه نداره مثلا خواننده های محبوب مگه با قیافه معروف شدن برو قیافه شون ببین چه زشتن!!!!!

♦ به من ، یعنی میگی رووش جدّی فک کنم ؟ ♦



هووم

مرضیه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 22:13 http://biitafavot.blogfa.com

برو!!! بعدا دربارش باهات حرف میزنم
شبت پرستاره

واسه همه چی ممنونم

بیشتر بخاطر صداقت دل کشف نشده ات ممنونم از خدا..

شب بخیر مرضیه جان..

افسانه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 22:43 http://gtale.blogsky.com/

وقتی دلم برات تنگ میشه میرم پشت ابرها زار زارگریه میکنم

پس وقتی بارون اومد بدون دلم برات تنگ شده به یاد من باش

به بـارون قســـــم، بـــــاور میکنــــــــــم..

چه خوش باوره دل ساده ی من..

(حسن)iceboy پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 23:45 http://lovepic18.blogfa.com/

این آبجی ما و دختر خاله ما هم که آخرت اوسکولن.
ببین چیا نوشتن

بابای

سهیل:
دارم مثل یه کور خوشحال نگاه میکنم به اسمت و مصرانه در تکاپوی هضم حرفی که زدی ام، اگه خدا یاری کنه !

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:23 http://shadi-shadi.blogsky.com

سلام سهیل جان
شرمندم کردی با نظراتِ قشنگ ؛شیرین؛ زیبا ؛روان واز همه مهمتر دلنشینت
خداییش حال کردم اگه بهم نخندی هر کدومو دوبار خوندم به حالت دکلمه ؛آروووم و با احساس
اِ گفتم نخندخوب خوشم اومد دیگه

این پستتم فوق العاده بسی زیبا بود
داشتم فکر میکردم خوش به حالِ خانومی آیندت ؛هرروز صبحشو با یکی از این اشعار پراز احساسِ عشقولانه ای آغاز میکنه
هعــــــــــــــــــــــی روزگـــــــــار



چه تصویرسازی ِ ناناسیی کردی از آینده ام..

باحال بود دیگه ! خوش بحالم که تو از طرفدارامی

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:25 http://shadi-shadi.blogsky.com

من از جهانی که جای خالی زنده‌هایش هم
به اندازه‌ی جای خالی مرده‌ها عمیق است
می‌ترسم.......

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:25 http://shadi-shadi.blogsky.com

کــــــــــاش
روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن
مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد
کــــــــــاش…

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:26 http://shadi-shadi.blogsky.com

دستانـم شـاید!
اما،دلـم نمیـرود به نوشتـن .
این کلـمات بهـم دوختـه شـده کجـا ، احساسات من کجا !
این بار نخوانـده مرا بفهـم....!!

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:27 http://shadi-shadi.blogsky.com

عشق یعنی : یکی بود...........!!
.
.
یکی نابود.....!!......

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:28 http://shadi-shadi.blogsky.com

گفتم : که چیست، فرق میان، شراب و آب
کاین یک، کند خنک دل و آن یک،کند کباب
گفتا:که آب:خنده ی عشق است در سرشک
لیکن شراب،نقش سرشک است درسراب

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:29 http://shadi-shadi.blogsky.com

پر از تنهاییم ای کاش بودی
که داره زندگیم از دست میره
یه آهنگی گذاشتم که میدونم
اگه گوشش کنی گریت میگیره
صدام از گریه ی دیشب گرفته
چه بارونی چه احساسی چه حالی
با اشکام باز مهمونی گرفتم
همه چی هست فقط جای تو خالی
دارم دنبال عکسامون میگردم
همونا که لب دریا گرفتیم
اگه ما سهم هم دیگه نبودیم
چرا توی دل هم جا گرفتیم؟
چه معصومانه افتادی تو این عکس
چه لبخند نجیبی رو لباته
تو میخندی و من گریم گرفته
چقدر این خونه تشنه ی صداته
تو یادت رفته وقتی گریه دارم
برای اشکای من شونه باشی
تو یادت رفته باید خونه باشی
باید پیش منه دیوونه باشی



به به ..



من که عاشق ش شدم..

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:32 http://shadi-shadi.blogsky.com

تکه تکه می شود خیالم
و هر تکه از آن به جهانی از تو رهسپار میشود
تا تو را بارور کند از این همه شور...................................{}.

چقدر زیبا برایم نظر میگذاری..

واژه هایت خواندنی ؟ بلکه خوردنی ست..

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 00:34 http://shadi-shadi.blogsky.com

روزهای تعطیل سخت تر میگذرند!

چون میدانم وقت داری به من بیندیشی،

اما نمی اندیشی . . !

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 01:23 http://shadi-shadi.blogsky.com

الان بهترین تابستان منو دیدم یاد این نظر افتادم واست بزارم


تمام مردها را
جلوی گلوله‌ها فرستادی
فرمانده!
حالا بگو
برای پس گرفتنِ آغوشی که
تمام وطنم بود
به کجا لشگر بکشم!!!

چقدر زیبــــا بود بــانـــــــــو ؛ ممنونــــــــم ....

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 01:24 http://shadi-shadi.blogsky.com

مدتی است...
دردهایم را حس نمی کنم...
دردها تمام نشده!
دیگر اعصابم کار نمی کنند....
و این ابتدای مردن است...

دلخستگی هاتو بریز در من ◘ ای خاطره غم هاتو پـَرپـَر کن

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 01:24 http://shadi-shadi.blogsky.com

کنار جای خالی ات

خودم را

با خیال های شیرین

شکنجه می دهم !

روزهای تنهای بی‌تو هدر رفته‌ام را

این تقویم بی‌تو ورق نخورده‌ام را

این لحظه‌های سـکـــــــون را

هیچ‌گاه دوست نداشته‌ام..

تنها جمعه 5 مهر 1392 ساعت 09:18 http://AzadeeMan.blogfa.com

همه ی زندگیم "درد" است ؛ درد ...

نمیدانم عظمت این کلمه را درک می کنی یا نه ؟

وقتی می گویم درد ،

تو به دردی فکر نکن که جسم انسان ممکن است

از یک بیماری شدید بکشد ...

نه ، روحم درد می کند ...

تنها جمعه 5 مهر 1392 ساعت 09:25 http://AzadeeMan.blogfa.com

به انتهای بودنم رسیده ام ...

اما ...

اشک نمی ریزم ...

پنهان شده ام پشت لبخندی که درد می کند ...

تنها جمعه 5 مهر 1392 ساعت 09:29 http://AzadeeMan.blogfa.com

سلام مرد جوان ... دنیا به کامه ؟
از نظرات پربارتون و لطفی که درحق منو وبلاگم داشتید نهایت سپاس رو دارم ...
باید بگم متن های شما هم بی نظیرن اقا سهیل..
دقیق و بجا انتخاب شدن و مخصوصا هماهنگیشون با عکسایی که استفاده میکنید بسیار جذب میکنه ادمو ...تقریبا تمامی پست های وبلاگتون رو خوندم و عالی بودید ...
بنده شمارو لینک کردم ...
براتون ارزوی شادی زیاد و پیروزی دارم ...
بدرود مرد جوان

♦ سلام ، سلامی شیرین تر از لذتهای آدم و حوا که هیچ واهمه ای از ورود غریبه ای به سرزمین خلوتشان نداشته اند و تا صبح، در بالین هم آغوشی های عاشقانه ی نوپای خویش، مکتب عشق را در جنین مادران و صلب پدران مان به ودیعه گذاردند ؛ سلام.. ♦

"سهیل" - از تراوشات آنی و بی ترمز من !

منت گذاردید بر حقیر و مرا زیر پنبه ی احساستان ، نرمینه وار نوشیدیت تا همه جان و عنصرم در شعف فرو رود..

مرسی.

تنها جمعه 5 مهر 1392 ساعت 09:33 http://AzadeeMan.blogfa.com

شهر من اینجا نیست !
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !
اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
سبدهاشان پر است از
تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!
.
من به دنبال دیارم هستم,
شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!

(حسن)iceboy جمعه 5 مهر 1392 ساعت 10:46 http://lovepic18.blogfa.com/

هه هه
شما اینطوری فرض کن....

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:15 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

چه معنى دارد زندگى؟
وقتى که هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد!

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:18 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

دلم یک نفر غریبه می خواهد..
بیاید بنشیند فقط سکوت کند
من هی حرف بزنم
بزنم و بزنم
تا کمی کم شود از این همه بار...
بعد بلند شود و برود
نه نصیحتی نه...
انگار نه انگار..

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:20 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

می دانم...
تا پلک به هم بزنم می آیی
با انار و آینه در دستهایت!!!
به قول فروغ
"من خواب دیده ام"

افسانه جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:27 http://gtale.blogsky.com/

سلام

آدم های مهربان را دوست دارم
همانهایی که بدی هیچکس را باور ندارن
همانهایی که برای همه کس لبخند دارند
همانهایی که بوی ناب آدم میدهند
ومن باور دارم تو ازهمانهایی

سلام بانــــــــــو.....


حضورت پــُر رهرو بــاد !!


شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:28 http://shadi-shadi.blogsky.com

بی " تــــــــو "

هر شب

از خواب هایـــم

صدای گریـــه می آید ... !

خدای مرا بوسیدی

و مرا به گریه انداختی

یادت نیست ؛ فراموشکار من !

باز از گریه گفتنهایت میترسانی ام ؟


تقدیم به دلخستگان عاشقی که مجبور شدند تا صبح، در آغوش دشمنانشان زجر فراغ را با فجر دستانی نطلبیده صبح کنند..

" سهیل " - تراوشی آنی

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:37 http://shadi-shadi.blogsky.com

تراوشاتت فوق العاده ان جناب سهیل تراوشی



منبع الهامات لحظه ای مهم ترند تا علت العلل موضوعی..

هرچه تراویدن گرفت از شمــّه ی ذوق برانگیز شماست بانو و و سایر عزیزان..

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:49 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

حالا که رفته ای
دلم برای تو
بیشتر از خودم میسوزد
فکر میکنی
کسی به اندازه من
دوستت خواهد داشت...؟!

͸


لال میشوم وقتی حمله ی احساس ـت را بی شاعبه ، با لهجه ی داغ عشق و درنگ تردید مینویسی برایم !!

"سهیل"

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:51 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

گاهی عکسی را می سوزانیم
گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم..!

چون اسیر دلی شده ایم به اشتباه

و در پی گوهری میگردیم سنگ نما

و از دست میدهیم بلورهای فتاده از دستانمان را

برای برداشتن گردویی که بزرگتر از بینش ماست !!

"سهیل"

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:53 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

حکایت من، حکایت کسی بود، که عاشق دریابود، اماقایق نداشت! دلباخته سفر بود، اماهمسفر نداشت! حکایت کسی بودکه زجر کشید، اماضجه نزد. زخم داشت اما ننالید! گریه کرد، امااشک نریخت! حکایت من، حکایت کسی بودکه پراز فریادبود، اماسکوت کردتاهمه ی صداهارا بشنود...

حکایت تو در داستانهای عاشقانه به جایی نمی رسد امروز

و حکایت عاشقی هیچگاه آنروی خوش سکه را به معشوق نشان نداد

و تمامش " یک جهان زجر و حسرت " را عایدش کرد..

حکایت تو اکنون برای من نیز رنج آور است!

"سهیل"

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:58 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

توبه من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلوده به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

وتو رفتی و هنوز،

سال ها هست که در گوش من آرام،آرام

خش خش گام تو تکرارکنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان

غرق این پندارم

که چرا ، خانه کوچک ما سیب نداشت

انتظار نداری که من پاسخ " حمید مصدق " را برای فروغ بازگویم ؟!!

فرناز جمعه 5 مهر 1392 ساعت 13:59 http://www.raha69.blogsky.com

دردم تنهایی ام نیست!‏‏ دردم این است که هر روز از خودم میپرسم مگر خودش انتخابم نکرد؟
وبلاگ فوق العاده ای داری؛به منم سر بزن حتما

چه قلقلک باحالی دادیم با حرف زیباتون..

ممنونم..

باشه حتماً

فرناز جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:01 http://www.raha69.blogsky.com

به سادگی رفت؛نه اینکه دوستم نداشت؛نه, فهمید خیلی دوستش دارم‏!‏

چون ساده بود ؛ تو پیچیده میدیدی اش !

فرناز جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:03 http://www.raha69.blogsky.com

تنهایی هم برای خودش عالمی دارد؛حداقل خیالت راحت است که دیگه دلت نمی شکند؛

یک راه حل آن این است که در یک نگاه عاشق شوی که اینگونه نگریستن ، در وقت نیز صرفه جویی میکند !

شوخی کردم..

فرناز جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:05 http://www.raha69.blogsky.com

پرنده ای که رفت؛بگذار برود ؛هوای سرد بهانه است؛هوای دیگری به سر دارد؛

mobina جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:05 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه


پدر پیر من است
من به تو خندیدم

تا که با خنده خود پا

سخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک

لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد

گریه تلخ تو را

و من رفتم و هنوز

سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت...

جواب فروغ به شاعر همیشه عاشق حمید مصدق...

ممنونم بانو.. خاطرات نزدیکم را زنده کردی برایم

چون من این شعر را میپرستم در نهان..

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:17 http://shadi-shadi.blogsky.com

چند مصرع

یک اتاق کوچک
دو انسان
همچون کودک
یک دهان خسته
مثل درهای آزادی
همیشه بسته
یک فکر بی مرز
یک قلب ساده
کمی هرز
یک حس کوتاه
یک زندگی طولانی
یک چهرهء گمنام
یک عشق نورانی
یک صورت گمگشته
آرزویی رفته
بر نگشته
چند مصرع شده نوشته

یک آسمان بارانی
و من فکر کردم تو همانی
تو همانی؟
!چه دنیای بی سازمانی

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:19 http://shadi-shadi.blogsky.com

تو کجایی؟

همچنان در جستجوی عشق تا بیابم
در کنارش بنشینم تا ابد بستایم
تو کجایی که همه پاکی عشق از توست
همه ناباوریهایم با تو خواهد شد سست
تو کجایی که نگاهی به نگاهت بکنم
سیر شوم از هر نگاه دیگری دل بِکَنم
تو کحایی که همه هستی را در منِ دیوانه ببینی
آسمانی بشوی، نه چون مردانِ زمینی
تو کجایی که با هم به تکامل برسیم
نو شویم و پر گشاییم و از اینجا برویم
تو کجایی که صداقت را با تو بشناسم
با سخنهای خود افکارت را من بنوازم
تو کجایی نکند مرا ز یادت ببری
یا که در غمِ نبودم رو به صحرا بروی
تو کجایی نکند جایگذینم بکنی با دگری
خو بگیری نگذیر با عشقهای گذری
تو کجایی که سوختم در سرای نبودت
سر برس لبریز عشقم کن و سیراب وجودت

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:22 http://shadi-shadi.blogsky.com

آسمان

آسمان را بنگر
چشمهای تو امروز
به رنگ همه غمهای غروب است
قلب تو یک دریا
سخنانت چه لطیف
بودنش یک رویاست
و چه دنیای غریبی داریم
من چو باد میگذرم
تو صبورانه منتظر میمانی
و او
چون دیوانه به راه می افتد...
راه پُر پیچ و خم زندگی آخر
مرا
به کجا خواهد برد؟

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:27 http://shadi-shadi.blogsky.com

دوستت دارم اما
عطر گل شب بویت را حس می کنم
جای پایم را می گذارم تا گلت هم مرا ببوید

دوستت دارم اما
قلبم را زنده به گور میکنم
دلیلش؟
خب چون قطار زندگیم باید همچنان بتازد!

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:29 http://shadi-shadi.blogsky.com

یک عاشق قدیمی

من همی عاشق میهن هستم
من همی منتظر دیدن روزی هستم
که رسد
تا رخ یار ببینم باری
مردم دیگر این دوره به من می گویند
تو همی عاشق دیوانهء سرمست و خرابی
آری
من همی عاشق و بی رنگ و ریا
از کنار نرم و بیهوده پرستان زمان
این صداهای محبت، کذبگویان روان
می گذرم
من همی چشمانم میدوزم
به همان روز سعادتواری
که به سویت ایم
که به سویم ایی

خیلـــــــــــــــــــــــی ممنــــــــــــــــــونم از اشعار و انتخابهای زیباتون عزیز..

هزار خرمن زار گندم تقدیم ژرفای احساس صمیمانه ات..

سادات جمعه 5 مهر 1392 ساعت 14:46 http://sahebegharib.blogsky

هوای تنهایی سرد است...
مثل همیشه بی آنکه صدایت کنم بیا....
دلم با بودن همیشه گرم است....
اللهم عجل فرج مولانا...

سلامٌ علیکم..

برای اولین قدم، خوش آمدی به سرای پینه دوزی رنگ پریده با دفتری پاره از دلنوشته هایی نامیرا در آرزو..

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 15:21 http://shadi-shadi.blogsky.com

ای قلب تو پر شراره از عشق بگو
وی درد تو بی شماره از عشق بگو
امید رهایی ام از این دریا نیست
ای پهنه ی بی کناره از عشق بگو
تا شب پره ها باز ملامت نکنند
با این شب بی ستاره از عشق بگو
دیریست که می رویم و نا پیداییم
درمانده که چیست چاره از عشق بگو
تا یاد تو را به لحظه ها نسپارند
هر دم همه جا هماره از عشق بگو
گاهی سخن سکوت را می فهمند
لب دوخته با اشاره از عشق بگو
وقتی ز قصیده ها غزل می سازند
بنشین و به استعاره از عشق بگو
تنهای من ای با من تنها ، تنها
از عشق دوباره از عشق بگو

♦ ممنونم به وسعت سرزمین عجایب ♦

شادی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 15:39 http://shadi-shadi.blogsky.com

از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت
چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت

تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت
گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت

نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت
نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت

از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم
لطف کن لطف که این بار چو رفتم ، رفتم

مثل همیشه زیبا بود..

ممنونم شادی جان..

zeynab جمعه 5 مهر 1392 ساعت 17:39 http://shahrebaran1376.blogfa.com

نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!

با هم قدم میزنیم.

با هم میخوابیم.

دلم که میگیرد، آغوشش را باز می کند و بر گونه هایم بوسه می زند.

اما نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!

” تنهاییم را ”

راستش حالا که فکرش را میکنم ازش متنفرم

فرناز جمعه 5 مهر 1392 ساعت 23:30 http://www.raha69.blogsky.com

شب چه زیبا ست ؛آخر در شب دیگر تنها نیستم؛جمعمان جمع است؛من و تنهایی و یاد تو؛کاش‏ میدانستم هنوز‏ هم به من فکر میکنی؟

زیبا بود عزیز..

ممنونم

فرناز جمعه 5 مهر 1392 ساعت 23:35 http://www.raha69.blogsky.com

زندگی ...چقدر این واژه در نظرم مشکل است؛نوشتنش نه؛لمس کردن و تجربه اش را میگویم؛از زندگی فقط راه رفتن در زیر باران های پاییز و با خدا درد ودل کردن را دوست دارم؛خدایا کی نگاهم میکنی؟فرناز؛م



مژگان شنبه 6 مهر 1392 ساعت 09:00 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/




reyhan چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 20:50 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﺕ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ؛ ﻛﺎﺭﯼ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺗﻤﺎﺷﺎﻳﺶ ﺑﻴﺎﺭﺯﺩ. . !!!

♦ این آرزوی محال ماست..

سعی مان را خواهیم کرد..

reyhan چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:09 http://cherthireyhoon.blogsky.com/

بگذار اکثر اوقات دیگران فــــکر کنند، حــــق با آن هاست؛
به جای مـــــحق بودن، مهـــــــربان بودن را انتخـــــــــاب کن...!

elahe پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 16:16 http://www.bsb-h.blogfa.com

مینویسم دلتنگم نگو تکراریست/ شاید دیگر نباشم تا تکرارش کنم...
وب قشنگی داری ب منم سر بزن راستی با تبادل لینک موافقی‏?‏

♦ دوباره اگر آمدی، چیزی بنویس برای من، و تنها برای من

پس آنگاه مایل بودی، اگر هنـــوز... درخواستت را رد نخواهم کرد، بـانـــو الهــه..

اشکان سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 21:31 http://ashkanmad.blogfa.com/

دلم همچو آسمان، پر از ابرهای بارانی است، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند....

مریم چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:35 http://chand-lahzeh.blogfa.com

سلام
خیلی ممنونم از حضورت
پیام یا همون نظری ک گذاشتی خیلی قشنگ بود
مطالب وبتم خیلی خوبن واقعا
خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی....

سلام..
من هم خیلی ممنونم از حضور شما..

ممنونم دوباره، و باز هم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد