یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“
یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“

•♦• فردا روز بهتری‌ست •♦•


فردا روز بهتری‌ست ‌‌ْ

آن‌چنان که هر نفس ِ تو ‌‌ْ

ضربان ِ زندگی‌ست ‌‌ْ

و هر کلام ِ من ‌‌ْ

پُر تپش از امیــد ‌‌ْ

همگام با نبض ِ حیات ِ دلت ‌‌ْ

بر جوی ِ روان ِ بینش‌مان‌‌ْ ضرب‌‌ْآهنگ ِ منظمی ساز می‌کند ...


فردای ِ پیش ِ روی‌مان ‌‌ْ فردای ِ بهتری‌ست ‌‌ْ

اگر دل‌هامان ‌‌ْ به هم  مِهـر ورزد

و چشم‌هامان ‌‌ْ به ذوق ِ نگاه ِ مهربانانه‌ای‌‌ْ

غرق ِ اشک ِ شوق شود ...


فردا براستی روز بهتری‌ست ‌‌ْ

آنسان که دست‌هامان ‌‌ْ ملتمسانه ‌‌ْ رو به خدای‌مان ‌‌ْ

دعای ِ محبت ‌‌ْ و عشق ‌‌ْ برای همنوعان ‌‌ْ طلب کند ...


شادی ِ ما همین فردا روزی‌‌ست که میگویم‌ات‌‌ْ ؛

بی‌فکر ِ گذشته‌ای که کدورت‌هاش را ‌‌ْ باران ِ پاییزی ِ دیشب‌‌ْ شست‌‌ْ

و بر لب‌هامان ‌‌ْ لبخندی همیشگی نشاند‌‌ْ که هیچ‌گاه ‌‌ْ محو نشود ...


فردا روز بهتری‌ست ‌‌ْ

آن‌دم ‌‌ْ که طراوت ِ شبنم ِ نشسته بر گلبرگ‌های ِ یاس‌کبود ‌‌ْ

هوای ِ زندگی را عطراگین کند ‌‌ْ

آن‌دم ‌‌ْ که آواز ِ بلبلان ‌‌ْ شنیدنی‌تر ا‌ست

و سیمای ِ زیبایی و عشق ‌‌ْ

از پس ِ پُشت ِ مَردُمکان ِ من و ما پیداست ‌‌ْ...


فردای ِ پیش ِ روی‌مان ‌‌ْ فردای ِ بهتری‌ست ‌‌ْ

آن‌هنگام ‌‌ْ که آفتاب‌‌ْ از فراز ِ قلل ِ مرتفع ِ عشق ‌‌ْ، برافراشته گردد ‌‌ْ

گوئی از پاک‌ترین هوای ِ کوهستان‌ها ‌‌ْ

لبالب‌‌ْ قدحی در کشیده باشی

که در هر نفس‌ات نویدی بـِرویــانـَـد

و در هر طلوع بامدادی ‌‌ْ خورشیدی نوظهور‌‌ْ گرم‌تر بتـابـانــَـد

آنسان ‌‌ْ که مؤمنانه خدای‌ات را بلنــد فریاد می‌کشی ...


فردا روز بهتری‌ست ‌‌ْ

اگر ما ‌‌ْ خدای‌مان را ‌‌ْ هنـوز بـاور داریـم ‌‌ْ ...


_______:.: سهیل :.:______


نظرات 55 + ارسال نظر
تنها پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:16 http://AzadeeMan.blogfa.com

از شما می پُرسَم/


که اِمروز به جهان می آیید/


فردا چه پیشِ روی شماست؟/


آیا ما را تکرار می کُنید/


بر جاده های تَنگ سراشیب/


و خسته به تلخی، جای دیگران را می سپرید؟/


آیا از شما یکی- یا همه- بن بَست را می بینید/


و زمان را که می گُذَرد؟/


آیا به پُشتِ سر می نگَرید/


به رَهِ سخت آمده/


و میان بُری می یابید؟/


ما خویش را نمی بخشیم/

-ما درجازَدِگان—/


ما قربانیانِ خُودیم؛/


امّا آیا فردا روزِ بهتری است؟/


از شما می پُرسَم/


که اِمروز به جهان می آیید!/

♦ کاش حساب ِ ما را از حساب ِ خویش جدا ندانید ، انگاری ! ♦

تنها پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:31 http://AzadeeMan.blogfa.com

تو فکر یک سقفم
یک سقف بی روزن
یک سقف پا برجا
محکم تر از آهن
سقفی که تن پوش هراس ما باشه
تو سردی شبها لباس ما باشه
سقفی اندازه ی قلب من و تو
واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف اینه ها
واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف با تو از گل
از شب و ستاره می گم
از تو و از خواستن تو
میگم و دوباره می گم
زندگیمو زیر این سقف
با تو اندازه می گیرم
گم می شم تو معنی تو
معنی تازه می گیرم ...

♦ من فکرهام ، گیج میره ، مثل سرم ...

همه‌ی دنیام ، درد میکنه انگاری ...


من نفس می‌خوام ، کمی از سهم هوا مال من نیست ؟!

واسه نفس کشیدن ِ من‌هم کمی هوا کنار بذارین برام ...


͸

تنها پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:40 http://AzadeeMan.blogfa.com

بـه پنـدار تــــو:
جهانم زیباست!
جامه ام دیباست!
دیــــــده ام بیناست!
زیـانـــم گـــــــــویاست!
قفســــم طلاســـــــــــت!
به این ارزد که دلم تنهاست؟

مـــــاسک ِ یه کور ِ خوشحال گذاشتم ؛ تا بهتر گول بخورید ؛ من خوشحالم ، همین فکر رو کنید !

تنها پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:43 http://AzadeeMan.blogfa.com

ما در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیت تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین من است
من از تو ناگزیرم
من
بی نام نا گزیر تو می میرم

♦ ممنونم بانو ...

خدایا دوستان ِ خوبم رو به تو میسپارم

تنها پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:45 http://AzadeeMan.blogfa.com

مد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آروز از چهره دل شسته بود
عکش شیدایی در آن آیینه شیدا نبود
لب همان لب بود.اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
در دل بیدار خود جز دین رسوایی نداشت
گر چه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیده ام آن چشم درخشان را ولی در این صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود
در لب لرزان من فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ
آگه از درد دلم زآن عشق جان فرسا نبود





تنها پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:55 http://AzadeeMan.blogfa.com

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ...

♦ مؤمنانه تعظیم می‌کنم در برابر روح زیبایت که خود از پیوندهای من و ماست با خدای‌مان ♦

تنها پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 11:56 http://AzadeeMan.blogfa.com

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه نا باور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کمند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب نچیده می افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جزا نالحق نیست
کمال دارد برای من کمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است
به تنگ چشمی نا مردم زوال پرست

یاسمین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 15:57 http://forloveyasi.blogfa.com

اهم اهم چرا من تو لینکات نیستم؟خجالت نمیکشی منو لینک نمیکنی؟؟؟زود باش سریع منو لینک کن ببینم پسر بد

همیشه وقت برای دوست‌داشتن تنگ بود و هوا بارانی
و حرف‌های ناگفته‌ی ماسیده در گلوی ما بسیار..

♦ لینک شدی +

افسانه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 16:29 http://gtale.blogsky.com/

به خود احترام می گذار

یک چای داغ می ریزم،

داخل زیباترین بشقاب خانه

شیرینی می گذارم

همراه یک آهنگ دلنشین

به خود می گویم :

“بفرمائید، چایتان سرد نشود”

و پیپم را چاق میکنم"

و از تمام تـنــهائـیـم لذت می برم!!

«بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی شود
دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بی تو به سر نمی شود
جان ز تو جوش می کند، دل ز تو نوش می کند
عقل خروش می کند، بی تو به سر نمی شود»

افسانه پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 16:30 http://gtale.blogsky.com/

اگر می خواهید خوشبخت زندگی کنید از توقعات خود بکاهید.
اگر می خواهی بزرگ شوید ،از کردار نیک دیگران فراوان یاد کنید.
اگر می خواهید خوشبخت باشید سعادت دیگران را هم در نظر بگیرید.
اگر شادی و تمام چیزهای مطلوب را با دیگران قسمت کنید ،
شادی و چیزهای مطلوب بیشتری را به سمت خودتان جذب می کنید.
امتحان کنید.

♦ ممنونم بانو ...

/////////////////////////////////////////
آقایون ؟؟ خانوم ها ؟؟ با شمام هستا !
\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\

شادی جمعه 3 آبان 1392 ساعت 16:26 http://shadi-shadi.blogsky.com

یک دقیقه زل زدن در چشم زیبای تو چند ؟

افتخار ناز پیچ و تاب موهای تو چند ؟

حال چون آرامشت سهم کسی غیر من است

غرق گشتن در هجوم موج غمهای تو چند ؟

در شمال شهر عشقت زندگی رویایی است

گوشه ی پرت جنوب شهر دنیای تو چند ؟

بهره برداری ز مهرت حق از ما بهتران

بسته ای از غصه ها و درد و دعوای تو چند ؟

ذوق شعر آنچنانی نیست در فهرست من

حق ماندن با تب داغ غزلهای تو چند ؟

مهر در کانون گرم خانواده سهم تو

شب نشینی در تگرگ سخت سرمای تو چند ؟

خنده در مهتاب و نور ماه ارزانی تو

اشک در تاریکی سنگین شبهای تو چند ؟

زیرکی در عاشقی را من نخواهم خواستن

کند ذهنی در جواب یک معمای تو چند ؟

نازنین ، خوش قد و بالا ، مهربانی مال تو

یک نگاه مهربان بر قد و بالای تو چند ؟

قدرت من در خرید "دوستت دارم " کم است

جمله های تلخ و غمگین سخنهای تو چند ؟

جشن در ویلای ساحل آنقدر جذاب نیست

مرگ در دلتنگی غمگین دریای تو چند ؟

♦ خیلی زیــــــبـــــــــــــــــا بود ♦

مرسی بانوی ←

شادی جمعه 3 آبان 1392 ساعت 16:26 http://shadi-shadi.blogsky.com

ای همه آرامشم از تو، پریشانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصه دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم

شادی جمعه 3 آبان 1392 ساعت 16:27 http://shadi-shadi.blogsky.com

خدا نقاشی ات کرد و به دیوار تماشا زد / خدا رنگ تو را روی تمام دیدنی ها زد / شب از چشمان تو فهمید برتر از سیاهی نیست / اگر مشکی نشد دریا به بخت خویشتن پا زد / خدا شیرینی نام تو را در آب‌ها حل کرد / از آن پس هر که عاشق گشت اول دل به دریا زد / بزرگی، مهربانی، بی‌دریغی، آن قدر خوبی / که حتی می‌توان گاهی تو را جای خدا جا زد! / دوباره شب شد و در من خیال شاعری گل کرد / دوباره از غزل‌هایم تب عشق تو بالا زد / غزل‌های مرا خواندند و صدها مرحبا گفتند / که زیر بیت ـ بیتش آفرینی از تو امضا زد

: ممنونم از الطاف فراوان شما ...

شادی جمعه 3 آبان 1392 ساعت 16:28 http://shadi-shadi.blogsky.com

قرار بود به دلها کمی قرار بیاید

قرار بود که اسباب پای کار بیاید

قرار بود نرنجد دلی ز گفتن حرفی

قرار بود سـر عـقـل روزگار بیاید

قرار بود سری بی گنـه به دار نبـاشد

قرار بود ، فـقـط تا به پـای دار بیـاید

قرار بود خـدا بـاشـد و محبت مردم

قرار بود وطن هم در این شمار بیاید

برای آنکه بدانیم بهار چه زیباست

قرار بود که بـعـد از خـزان بـهـار بیاید

قرار بود که کیوان ما به مدرسه ی عشق

به پـای خـویـش و از روی اختیار بیاید

شادی جمعه 3 آبان 1392 ساعت 16:35 http://shadi-shadi.blogsky.com

سلام سهیل جان
خوبی گل پسر؟
اعیاد گذشته مبارک پسری

مرسی از اینکه لینکم کردی
تو هم با افتخار لینک شدی پسملک
چی شد تصمیم به لینک گرفتی سرسرک؟

سلام ..

♦ این روزها آلزایمر شدم خواستم لینک شین من انقد دفترچه خاطراتمو هی ورق نزنم تا آدرس "سر راست" وبلاگ عزیزتون یادم بیاد !

من گفتم ولی باور نکن

سلام ...!!

وای خدا دیدی دیدی شادی جون؟؟

یادم رفته بود چند سطر بالاتر سلام گفته بودم

ولی بازم باورنکن "آلزایمر شدم!"

شبتون خوش عزیز

شادی جمعه 3 آبان 1392 ساعت 17:30 http://shadi-shadi.blogsky.com

می دانم بعد از من ، از نو شروع خواهی کرد
اینجا "دوستت دارم " های تو
هرشب مهمان کسی ست ...

ای جان ...

شادی جمعه 3 آبان 1392 ساعت 17:32 http://shadi-shadi.blogsky.com

از شهر تو رفتیم و ز چشم تو رهیدیم


هر چند در این قوم سر مهر ندیدیم



یک عمر در این باغ گل عاطفه کشتیم



یک بار از این دشت گل مهر نچیدیم



دل باخته بودیم به ایهام وفایی



صد بار جفا دیده و صد طعنه شنیدیم





تنها جمعه 3 آبان 1392 ساعت 17:47 http://AzadeeMan.blogfa.com

زمان بی کرانه را
تو با شمار عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش

♦ دسست طلا خانومی ← "شعر کاملش رو نداشتن" ممنونم

تنها جمعه 3 آبان 1392 ساعت 17:47 http://AzadeeMan.blogfa.com

گفتمش شیرین ترین آواز چیست؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند
ناله‌ی زنجیرها بر دست من!...





یاسمین جمعه 3 آبان 1392 ساعت 22:18 http://forloveyasi.blogfa.com

اگه بهت بگم داداش سهیل اشکال نداره؟؟؟اگه داشته باشه هم مهم نیست من میگم اهان میخواستم بگم من از این شعرای خوشمل خوشمل بلد نیستم ک برات بنویسم ولی از شعرای خوشمل تو تششر(تشکر) میکنم خخخخ چقدر حرف زدم دیگه برم خفادس

سلام..

اصلاً ایرادی نداره که هیچ ؛ خیلی هم توصیه میشه بگی بم داداش سهیل ...

شما به هر زبون ساده ای که دلت میخواد برام بنویس ؛ ممنونم از نظرتون ...

شبتون خوش

یاسمین جمعه 3 آبان 1392 ساعت 23:05 http://forloveyasi.blogfa.com

وااااااااااااااای ی لحضه گفتی خواهری ذوق مرگ شدم اخه من داداش ندارم خواهرم ندارماااااااااا اما برام مهم نیست ولی خیلی دوست داشتم ی داداش بزرگتر داشتم اووووف دعا کن فردا معلمامون نیان اخه من درس نخوندم یعنی کم خوندم راستی تو بیکاری؟اخه هر وقت هر ساعتی نظر دادم جواب دادی

[ بدون نام ] جمعه 3 آبان 1392 ساعت 23:31

پستتون مثه همه پستاتون عالی بود مستر سهیل

بابت کامنتایی ک دادین 1 دنیا ممنون

خیلی خوشم اومد

بازم اگه بود بفرستین

♦ تشکـــــــــــــر فراوان از شما بانو

ژاله رخ جمعه 3 آبان 1392 ساعت 23:31

اسممو یادم رف بزنم

ژاله رخ جمعه 3 آبان 1392 ساعت 23:47

و فردا روز بهتری است . . .

اگر من و تو یکی دهانیم
فردا روز بهتری است . . .
که با همه آوازش
به زیبا سرودی خواناست.

اگر من و تو یکی دیدگانیم
فردا روز بهتری است . . .
که دنیا را هردم
در منظر خویش
تازه‌تر می‌سازد.

تنها شنبه 4 آبان 1392 ساعت 00:32 http://AzadeeMan.blogfa.com

برای من که در بندم
چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری
فرود خنجری ای تن
غم آزادگی دارم
به تن دلبستگی تا کی ؟
به من بخشیده دلتنگی
شکستن های پی در پی
در این غوغای مردم کش
در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن
ولی از مرگ شب گفتن
چرا تن زنده و عاشق
کنار مرگ فرسودن
چرا دلتنگ آزادی
گرفتار قفس بودن
قفس بشکن که بیزارم
از آب و دانه در زندان
خوشا پرواز ما حتی
به باغ خشک بی باران.

♦ زیباست ؛ همه ی انتخابهایت زیباست ؛ شاید هم سلیقه ایم بی خبر انگاری ...!

تنها شنبه 4 آبان 1392 ساعت 00:33 http://AzadeeMan.blogfa.com

آدم خیلی حقیره بازیچهء تقدیره
پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره
حتی خود تولد آغاز راه مرگه
حدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه
آغاز یک سفر بود وقتی نفس کشیدیم
با هر نفس هزار بار به سوی مرگ دویدیم
تو این قمار کوتاه نبرده هستی باختیم
تا خنده رو ببینیم از گریه آینه ساختیم...

♦ سپاسسپاسسپاس و بیشتر از سپاس ...

تنها شنبه 4 آبان 1392 ساعت 00:35 http://AzadeeMan.blogfa.com

دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد

آن دَم که جهان از هر سلامی خالی است ...

تنها شنبه 4 آبان 1392 ساعت 00:35 http://AzadeeMan.blogfa.com

گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود....

آنک چشمانی که خمیر مایه مهر است !
وینک مهر تو؛
نبرد افزاری
تا با تقدیر
خویش پنجه در پنجه کنم ...

تنها شنبه 4 آبان 1392 ساعت 00:36 http://AzadeeMan.blogfa.com

موسیقی عجیبی ست مرگ.
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند

می‌خواهم نفس سنگین اطلسی‌ها را پرواز گیرم
در باغچه‌های تابستان،
خیس و گرم
به نخستین ساعات عصر
نفس اطلسی‌ها را
پرواز گیرم

شادی شنبه 4 آبان 1392 ساعت 11:05 http://shadi-shadi.blogsky.com

ﺑﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ با تو

ﻣﻦ ﺯﻥ ﺷﺪﻡ


!!...ﭼﻨﺪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ " ﻣﺮﺩ " ﻣﯽ ﮐﻨﺪ...!!

زیباست

خیال گونه

در نسیمی کوتاه

که به تردید می‌گذرد

mobina شنبه 4 آبان 1392 ساعت 12:30 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

تو رو دوست دارم..
مثل خاطره های پریده
دو نگاه به هم نرسیده
مثل شاعر و عشق و رفاقت
مثل حس غریب نجابت
تو رو دوست دارم لبالب

...

ناصر سیرجانی یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 11:50 http://nasser-sirjani.blogsky.com

شعری که فرستادی قشنگ بود
با همون وبم و به روز کردم.
مرسی.قربانت ناصر سیرجانی

با عرض سلام..
خیلی خوشحالم کردین
تشکر..

شادی یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 13:43 http://shadi-shadi.blogsky.com

سلام
سهیل پسریِ ما چطوره؟

عرض سلام و خسته نباشید به بانوی محترم و دوستداشتنی بلاگ اسکای

الحمدالله با حضور گرم و امیدوارانه ی شما، خوبیم..
آرزوی لحظه های شاد و ناب رو براتون خواستارم

شادی یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 13:50 http://shadi-shadi.blogsky.com

گــاهــی اوقــات ؛
مجبــوریــم بپــذیریــم :
که بـرخــی از آدمــها .....
فقـط میتـواننــد در قلبــــمان بمــانند !
نـــه در زنــــدگیمــان ...........

شادی یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 13:52 http://shadi-shadi.blogsky.com

یکی ازم پرسیدمنبع نوشته هایت کجاس؟
گفتم زیاد دور نیس،یک وجبی بغضم!!!

لایکــــــــــ

شادی یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 13:53 http://shadi-shadi.blogsky.com

چـنـد وقـتـیـسـت بـه جـای یـک جـرعـه آب ِ خـوش ,


"بـغـض" از گـلـویـمـان پـایـیـن مـی رود,


ایـهـا الـنّـاس ...


دلـــ را لـگــــد نـکـنـیـــــد . . .

احسنت ←

تنها یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 17:44 http://AzadeeMan.blogfa.com

پس از سفر های بسیار و
عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم
بادبان برچینم
پارو وانهم
سکان رها کنم
به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو بگیرم
آغوشت را بازیابم
استواری امن زمین را
زیر پای خویش

تنها یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 17:52 http://AzadeeMan.blogfa.com

پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرم
پیش از آنکه پرده فرو افتد
پیش از پژمردن آخرین گل،
بر آنم که زندگی کنم
بر آنم که عشق بورزم
برآنم که باشم،
در این جهان ظلمانی
در این روزگار سرشار از فجایع
در این دنیای پر از کینه،
نزد کسانی که نیازمند منند
کسانی که نیازمند ایشانم،
تا دریابم،شگفتی کنم،باز شناسم
که می توانم باشم، که می خواهم باشم
تا روزها بی ثمر نماند
ساعت ها جان یابد
لحظه ها گران بار شود،
هنگامی که می خندم
هنگامی که می گریم
هنگامی که لب فرو می بندم...

تنها یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 17:52 http://AzadeeMan.blogfa.com

بسیار وقت ها با یکدیگر از غم و شادیِِِ خویش سخن ساز می کنیم
اما در همه چیز رازی نیست
گاه به سخن گفتن از زخم ها نیازی نیست
سکوتِ ملال ها از راز ما سخن تواند گفت

مرضیه یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 21:21 http://biitafavot.blogfa.com

هرگز به کوچه های بن بست ناسزا نگو!
حس بن بست بودن برایش کافیست


سلام...

| بن بست |

بسته است ، هر چه راه است به کوچه‌یِ احساسِ نازکت ...

سلام سلام ، صد تا سلـــااااااااام

mobina یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 23:34 http://www.niayesh-ghasedak.blogfa.com

شب ها خوابم نمی برد...
از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبم
بی انصاف...
محکم زدی،
جایش مانده است...

♦ لایک ( البته ما ناراحتیم آ، دردت گرفت ؛ بأخشین )

♦ ممنونم از شما خانومی ِ 

شادی دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 00:37 http://shadi-shadi.blogsky.com

ناله ای در شب
ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من
وی نام تو روشنگر شام و سحر من
جز نقش تو نقشی نبود در نظر من
شب ها منم و عشق تو و چشم تر من
وین اشک دمادم که بود پرده در من
در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم
چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم
با یاد تو شادست دل در به در من
از نور تو مهتاب فلک اینه پوشست
وز بوی تو هر غنچه و گل عطر فروشست
دریا به تمنای تو در جوش و خروشست
عکس تو به هر آب فتد چشمه ی نوشست
خود دیده بود اینه ی حق نگر
دانی تو که در راه وصالت چه کشیدم
چون تشنه ی گرمازده ی خسته دویدم
بسیار از این شاخه به آن شاخه پریدم
آخر به طربخانه ی عشق تو رسیدم
ام به طلب سوخت همه بال و پر من
غم نیست کسی را که دلش سوی خدا بود
در خلوت خود شب همه شب مست دعا بود
جانش به درخشندگی اینه ها بود
بیچاره اسیری که گرفتار طلا بود
گوید که بود آتش من سیم و زر من
هر جا نگرم یار تویی جز تو کسی نیست
از غم نفسم سوخت ولی همنفسی نیست
بی نغمه ی تو باغ جهان جز قفسی نیست
غیر از تو به فریاد کسان دادرسی نیست
ای دوست تویی دادرس و دادگر من
محروم کسی کز تو جدا بود و ندانست
در گوش دلش از تو صدا بود و ندانست
آثار تو در ارض و سما بود و ندانست
عالم همه ایات خدا بود و ندانست
ای وای اگر نفس شود راهبر من
هر پل که مرا از تو جدا کرد شکستم
هر رشته نه پیوند تو را داشت گسستم
آن در که نشد غرفه ی دیدار تو بستم
صد شکر که از باده ی توحید تو مستم
هرگز نرود مستی این می ز سر من
راه تو مرا از ره بیگانه جدا کرد
یاد تو مرا از غم بیهوده رها کرد
عشق تو مرا شاعر انگشت نما کرد
گفتم به همه خلق که این طرفه خدا کرد
بی لطف توکاری نرود از هنر من
من بی کسم و جز تو خدایی که ندارم
گر از سر کویت بروم رو به که آرم
بر خاک درت گریه کنان سر بگذارم
خواهم که به آمرزش تو جان بسپارم
اینست دعای شب و ذکر سحر من

مهدی سهیلی

♦ بی نهایتــــــــــــ ممنونم بانو ...

شادی دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 00:39 http://shadi-shadi.blogsky.com

نامه ای برای تو
این ترانه بوی نان نمی دهد
بوی حرف دیگران نمی دهد
سفره ی دلم دوباره باز شد
سفره ای که بوی نان نمی دهد
نامه ای که ساده وصمیمی است
بوی شعر و داستان نمی دهد :
... با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی دهد
کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمی دهد
یک وجب زمین برای باغچه
یک دریچه آسمان نمی دهد
وسعتی به قدر جای ما دو تن
گر زمین دهد ، زمان نمی دهد
فرصتی برای دوست داشتن
نوبتی به عاشقان نمی دهد
هیچ کس برایت از صمیم دل
دست دوستی تکان نمی دهد
هیچ کس به غیر ناسزا تو را
هدیه ای به رایگان نمی دهد
کس ز فرط های و هوی گرگ و میش
دل به هی هی شبان نمی دهد
جز دلت که قطره ای است بی کران
کس نشان ز بیکران نمی دهد
عشق نام بی نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمی دهد
جز تو هیچ میزبان مهربان
نان و گل به میهمان نمی دهد
نا امیدم از زمین و از زمان
پاسخم نه این ، نه آن ... نمی دهد
پاره های این دل شکسته را
گریه هم دوباره جان نمی دهد
خواستم که با تو درد دل کنم
گریه ام ولی امان نمی دهد ...
قیصر امین پور

♦ تشکر تشکر ♦


آخرین حرف ..... عشق
"قیصر امین پور"

مرضیه دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 15:00 http://biitafavot.blogfa.com

خسته شدم از پیدا نکردن جسد آدمهایی که میگفتند بی تو می میرم...

آخه چرا ...

مرضیه دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 15:09 http://biitafavot.blogfa.com

به سلامتیِ اونی که اومد تنهایی هاشو باهام تقسیم کنه اما اونقدر بخشنده بود که سهمشو گذاشت و رفت..! هه

...

لایک

سهیل سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 23:55 http://Titbit.BlogSky.Com

♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

♦ حماسه‌ی اندوه ♦

عشقت اندوه را به من آموخت
و من قرن‌ها در انتظارِ زنی بودم که اندوهگینم سازد!
زنی که میان بازوانش چونان گنجشکی بگریمُ
او تکه تکه‌هایم را چون پاره‌های بلوری شکسته گِرد آورَد!

عشقت بدترین عادات را به من آموخت! بانوی من!
به من آموخت شبانه هزار بار فال قهوه بگیرم،
دست به دامن جادو شومُ با فالگیرها بجوشم!

عشقت به من آموخت که خانه‌ام را ترک کنم،
در پیاده روها پرسه زنمُ
چهره‌ات را در قطرات بارانُ نورِ چراغ ماشین‌ها بجویم!
ردِ لباسهایت را در لباس غریبه‌ها بگیرمُ
تصویرِ تو را در تابلوهای تبلیغاتی جستجو کنم!

عشقت به من آموخت، که ساعتها در پیِ گیسوان تو بگردم...
ـ گیسوانی که دخترانِ کولی در حسرتِ آن می‌سوزند! ـ
در پِیِ چهره وُ صدایی
که تمام چهره‌ها وُ صداهاست!

عشقت مرا به شهر اندوه برد! ـ بانوی من! ـ
و من از آن پیشتر هرگز به آن شهر نرفته بودم!
نمی‌دانستم اشکها کسی هستند
و انسان ـ بی‌اندوه ـ تنها سایه‌ای از انسان است!

عشقت به من آموخت که چونان پسرکی رفتار کنم:
چهره‌ات را با گچ بر دیوارها نقاشی کنم،
بر بادبانِ زورقِ ماهیگیرانُ
بر ناقوسُ صلیبِ کلیساها...

عشقت به من آموخت که عشق، زمان را دگرگون می‌کند!
و آن هنگام که عاشق می‌شوم زمین از گردش باز می‌ایستد!
عشقت بی‌دلیلی‌ها را به من آموخت!

پس من افسانه‌های کودکان را خواندم
و در قلعه‌ی قصه‌ها قدم نهادمُ
به رؤیا دیدم دخترِ شاهِ پریان از آنِ من است!
با چشم‌هایش، صافتر از آبِ یک دریاچه!
لب‌هایش، خواستنی‌تر از شکوفه‌های انار...

به رؤیا دیدم که او را دزدیده‌ام همچون یک شوالیه
و گردنبندی از مرواریدُ مرجانش پیشکش کرده‌ام!
عشقت جنون را به من آموخت
و گُذرانِ زندگی بی آمدنِ دخترِ شاهِ پریان را!

عشقت به من آموخت تو را در همه چیزی جستجو کنم
و دوست بدارم درختِ عریانِ زمستان را،
برگ‌های خشکِ خزان را وُ باد را وُ باران را
و کافه‌ی کوچکی را که عصرها در آن قهوه می‌نوشیدیم!

عشقت پناه بردن به کافه‌ها را به من آموخت
و پناه بردن به هتل‌های بینامُ کلیساهای گمنام را!

عشقت مرا آموخت
که اندوهِ غربتیان در شب چند برابر می‌شود!
به من آموخت بیروت را چونان زنی بشناسم، ظالمُ هوس‌انگیز...
که هر غروب زیباترین جامه‌هایش را میپوشد،
بر سینه‌اش عطر می‌پاشد
تا به دیدار ماهیگیرانُ شاهزاده‌ها برود!

عشقت گریستنِ بی اشک را به من آموخت
و نشانم داد که اندوه
چونان پسرکی بی‌پا
در پس‌کوچه‌های رُشِه وُ حَمرا می‌آرامد!

عشقت اندوه را به من آموخت
و من قرنها در انتظارِ زنی بودم که اندوهگینم سازد!
زنی که میانِ بازوانش چونان گنجشکی بگریمُ
او تکه تکه‌هایم را
چون پاره‌های بلوری شکسته گِرد آورَد!

"نزار قبانی"
(حماسه‌ی اندوه / از کتاب: جهان در بوسه‌های ما زاده می‌شود / ترجمه: یغما گلرویی)

♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

ماری چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 13:01 http://delltangihayemari.blogfa.com/


بعضی چیزها را ” باید ” بنویسم

نه برای اینکه همه ” بخونن ” و بگن ” عالیه ”

برای اینکه ” خفه نشم ”

همین !!

ماری چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 13:56 http://delltangihayemari.blogfa.com/

چه خوش خیال بودم….

که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم…….

به حبس ابد!!

به یکباره جا خوردم…..

وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد….

هی…تو…

آزادی….

و صدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد…..!!!

ماری پنج‌شنبه 9 آبان 1392 ساعت 12:45 http://delltangihayemari.blogfa.com/

یـه رابـطـه فـقـط مـخـصـوص دو نـفـره…
ولـی بـعـضـی احـمـق ها،
شـمـارش بـلـد نـیـسـتـن !

لایــــک

یاسمین جمعه 10 آبان 1392 ساعت 23:56 http://forloveyasi.blogfa.com

شبت خوش

ماری یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 10:58 http://delltangihayemari.blogfa.com/

می خواهی قضاوتم کنی ؟
کفش هایم را بپوش
راهم را قدم بزن
دردهایم را بکش
سال هایم را بگذران
بعد قضاوت کن!

• بسیار خوشم اومد ؛ جمله فوق العاده ای گذاشتی ، ممنون •

fati یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 14:51 http://fatiiiiiigoli.blogfa.com

صدا میکنم " تــــــــــــو " را...

این " جانی " که میگویی

جانم را میگیرد...!

نزن این حرف ها را

دل من جنبه ندارد موقعی که نیستی....

دمار از روزگارم در می آورد...

میسی...

لطف فرمودین ؛ سپاسسپاسسپاس =

niyousha یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 16:06 http://mahemansho.blogfa.com

نگو بار گران بودیمو رفتیم.

نگو نامهربون بودیمو رفتیم.

آخه اینها دلیل محکمی نیست.

بگو با دیگران بودیم و رفتیم!!!

..................................

خاکی خاکی ام.....
انکه دنیایم بود انچنان زمینم زد

که تا اخر عمر باید خودم را بتکانم....

...................................

سکوت بهترین چیز برای دیدن همه ی خیانت هاست!

...................................

صدایت نمیکنم که برگردی

مهم باشم خودت برمیگردی...

....................................

چه حماقتی!

من رایاد نمیکند و من باز میخوانمش

چه غرور بی غیرتی دارم!!!

......................................

خیلی دردناکه!

اینکه مرتب خودتوبه دیگری یادآوری کنی

تا فراموش نشوی!!!

......................................

واسه بعضیا دلسوزی نکنید

چون به موقه اش بد میسوزید!!!

......................................

وقتی که دیررسیدم

با دیگری دیدمش!

فهمیدم که گاهی

هرگز نرسیدن بهتراست ازدیررسیدن!!!

.....................................

سلام با مرام خوبی؟
ببخشید یه مدت نبودم الان همه ی مطالبت رو خوندم خییلی عالی بودن موفق باشی همیشه

سلام خانومی ...

من از شما ممنونم بخاطر این نظر بسیار زیبا...

امیدوارم حالتون خوب باشه و خوشحال باشین و سر حال ... طرفدار شما سُهیل ...

شیدا جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 15:02 http://yesabadarezoyekal.blogfa.com/

بی‌فکر ِ گذشته‌ای که کدورت‌هاش را ‌‌ْ باران ِ پاییزی ِ دیشب‌‌ْ شست‌‌ْ
عالی بود خیلی ظریف اشاره شده
دقت کردین بچه هایی که براتون شعرهم میزارن چقدرزیباست!!!

تشکر ازت بانو ...
"اینجور گلچین کردن، "اشعار ناقابل من" ، بی اندازه خوشحالم میکنه ....مرسی ازت.

• بله ؛ همشونو میخونم هر از چندگاهی...

شیدا جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 15:29 http://yesabadarezoyekal.blogfa.com/

من شعر خانم شادی رو نوشتم تودفترم
اقا اومدم پایین دیدم نه انقدر شعرهای زیباهست
وقت نیست.......

........

• شرمنده همشونم ؛ اصن وقت نکردم بهشون سر بزنم !

" "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد