یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“
یک لحظه مکث

یک لحظه مکث

”چشم بر بندید بر من یـا مرا بیابید اگر می‌بینید“

☆ شبانه روز ☼


و باز ‌‌ْ

به ناز ‌‌ْ

بر گستره‌ی ِ روز ‌‌ْ

که جبر ِ زمان ‌‌ْ

سیه فام ‌‌ْ

می‌کشد هنوز ‌‌ْ

چادر ِ شب ‌‌ْ را

به هر وزن و عروض ‌‌ْ

به دوز ‌‌ْ




ــ باری‌‌ْ ، رأس ِ ساعت ِ هیچ‌‌ْ

ما -من و تو- غلتاغلت ِ تکرار‌‌ْ گم می‌شویم‌‌ْ

به فراخور ِ حال‌‌ْ ــ

و تداعی ِ تلقین‌گون ِ آرامشی‌‌ْ عمیق‌‌ْ را می‌جوییم‌‌ْ در ذهن‌‌ْ




کدامین‌تان‌‌ْ

مسحور ‌‌ْ

به جذبه‌ی ِ درخشان ِ ستارگانی‌‌ْ

آزین‌‌ْ شده‌‌ْ

بر تن ِ خفته‌ی ِ آسمان ‌‌ْ

نگشت ؟

ــ خود اگر عاریتی‌‌ْ

در هر سمت و سوی‌‌ْ  پُر طمطراق‌‌ْ

باشد یا نباشد ــ




بی تابنده‌‌ْ ماه‌یی را به صلیب کِشند ‌‌ْ:

ابرهای ِ رنگ ِ تعلق یافته ‌‌ْ

همچون‌‌ْ انچوچکان ِ خود باخته ‌‌ْ

ــ که بر ماش‌‌ْ منّتی نیست‌‌ْ

از هیچ یک‌ْ

چه بتازند -یا- چه نتازند

-اگر-

با زرق و برقی‌‌ْ فزون‌‌ْ

باشد -یا- نباشند

حتی ــ

که عاقبت

خود‌‌ْ افول می‌کنند‌‌ْ از پی ِ بی‌تدبیری‌شان‌‌ْ.




نفس می‌کشیم ما -من و تو-

با هزار بارقه‌ی ِ برّاق ِ امید و سُرور ‌‌ْ

شبانه روز ‌‌ْ

ــ باری‌‌ْ اگر مجال ندهد کوتاهی ِ عُمر ‌‌ْ

محال است‌‌ْ به سکوت‌‌ْ بسنده کنیم! ــ

که تا صبح دم، پاسی نمانده

ــ آری ــ

تا خروس‌‌ْ خوانش هنوز لَختی‌‌ْ وقت باقی‌ست‌‌ْ.




چه خوب، که تو هم اینجایی‌‌ْ

باری‌‌ْ ، یکی از من و مایی‌‌ْ

...

ــ چنان که او نیز پیش ِ من است‌‌ْ

بی‌آنکه به کسی ربط داشته باشد:

دوستانه دوستش می‌دارم ــ




گرماگرم ِ هُرم ِ شبنم‌های ِ در غفلت‌‌ْ خفته

دمادم‌‌ْ

از هر دم‌‌ْ و بازدم‌‌ْ

به نفسی حق ‌‌ْ

روحی‌‌ْ در من می‌زایی‌‌ْ

ــ به هر نفس‌‌ْ حیران ‌‌ْ شب ‌‌ْ ــ

« کیستی که من‌‌ْ

اینگونه به اعتماد ‌‌ْ

با تو سُخن می‌گویم؟ »




به سوده ‌‌ْ

تابنده ‌‌ْ شعله‌ای‌‌ْ را مانم‌‌ْ

هرچند پُر دوده ‌‌ْ

آسوده ‌‌ْ

ــ از قلبی که منم ؛

نقطه‌هایی سپید را هنوز ‌‌ْ

رنگ ِ تعلق نگرفته ‌‌ْ

یدک می‌کشم‌‌ْ

و به اشک ِ چشم‌‌ْ

غبارروبی می‌کنم‌‌ْ ــ

که محنت ِ آشفته روزگار‌‌ْ

آلامم ... -امّا-

آه ‌‌ْ ... نفس می‌کشم‌‌ْ ...




و چگونه روایتی‌ست‌‌ْ ؟

که سنگی‌‌ْ

دستانی‌‌ْ کوچک را

بر قاب ِ شکسته‌ی ِ به خاک افتاده ‌‌ْ

بر دیواری گِلین

میخ کند!...

ــ و سکوت کنی ! ــ


و گُلی،

درد را

در دیگ ِ جوشنده‌ایْ مذابْ

به آخرین اعتراف‌‌ْ بر نکرده گناه ‌‌ْ

فریاد کشد!...

ــ و سکوت کنی ! ــ


” چرا هنوز‌‌ْ

رایحه‌ی ِ میوه‌ای‌‌ْ ممنوعه‌‌ْ ذهن‌‌ْ را

به چالش‌‌ْ می‌کشد امّا،

همچنان‌‌ْ بر‌‌ْ دار‌‌ْ آویزان‌‌ْ پرستوی ِ بهاری ‌‌ْ نیمه‌جانْ باقیْ ؟!...


تا به کِی باقی‌ست‌‌ْ

باغی در خزان ‌‌ْ ؛ گل‌‌ْ در تنور‌‌ْ ؟

تا به کِی جاری‌ست‌‌ْ

رودی بی‌ترنم‌‌ْ ، بی‌غرور ‌‌ْ ؟

یا که اسبی بی‌سوار ‌‌ْ تا به کِی باقی‌ست‌‌ْ

باری،

تا به کِی جاری‌ست‌‌ْ

هر دل‌‌ْ

چشمه‌ای‌‌ْ خشکیده از خشم ِ خدا در ذهن من‌‌ْ ؟ “




زمان ‌‌ْ

زمانه‌ی ِ خار و خس‌‌ْ است؟

ــ اگر‌‌ْ برای ِ شروعی‌‌ْ دوباره، مُهلتی نیست‌‌ْ:

خس‌‌ْ است ... خس‌‌ْ است ... خس‌‌ْ است ...

و پیگیری ِ زیادی‌اش‌‌ْ:

بس‌‌ْ است ... بس‌‌ْ است ... بس‌‌ْ است ...

اینجاست که:

هوا همیشه پس است!... ــ




فاخته‌‌ْ تاخته‌‌ْ بر گداخته‌‌ْ درد ِ درونم ‌‌ْ

هرآنچه دار و ندار‌‌ْ حراج‌‌ْ ساخته‌‌ْ

من دل خونم و مینالم!... نه از فقر !!!

چرا که قریب به یقین ‌‌ْ

گرداگرد دردهای ِ من:

مُشتی ،

” ساحرکان ِ لجن‌‌ْ سفیه سرشت‌‌ْ -هنوز-

داغ ِ عفت‌‌ْ -یا- عصمت ِ بر باد رفته -از سالیانِ - کورسالگی‌شان ‌‌ْ

را عزادار اند!... “




ــ ابری که باد را بُرد ؛ دیگر عجیب نیست !!! ــ

” نه‌‌ْ ، اشتباه ِ کودکانه‌ای‌ست ‌‌ْ

نه‌‌ْ از آن‌جهت که پنداشتی:

سروده‌ی ِ شاعر‌انه‌ای‌‌‌ْ... “

نه ... نه ... نه ...

ــ ابری که باد را بُرد ؛ ”اینجا“ عجیب نیست !!! ــ

تو حالت چگونه است بی‌من ‌‌ْ

ای‌‌ْ « عشق ِ بی‌عاشق ِ من‌‌ْ » ؛ این را به من بگو ؟


◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘ ◘

• پی‌نوشت:


شب‌‌ْ خاموش ‌‌ْ

چراغ ‌‌ْ روشن ‌‌ْ

و صبح دیگری در راه ‌‌ْ

بی‌هیچ تفاوتی از برای ِ من

که فردا روز دیگری‌ست‌‌ْ ؛

یا امشب ْ

چگونه خواهد شد ...

وقتی

همه چیز

در تنهایی‌‌ْ -خلاصه شود- ، بی‌معناست‌‌ْ ...


” آن‌هنگام ‌‌ْ که ماه ‌‌ْ

خلاء ِ تنهایی‌اش را

در خلسه‌ای گذرا ‌‌ْ

با نیم‌تنه‌ای عریان ‌‌ْ

در آغوش ِ دشمنش می‌جوید !

و تا صبح ‌‌ْ

به دنبال ِ توجیه‌یی تکراری‌ست ْ ...

با کلاف ِ مـَـه و جادوی ِ سـایــه‌ها ‌‌ْ

اندیشه‌ها ‌‌ْ در هم می‌آمیزد

تا همخوابگی‌اش‌‌ْ ، عادی جلوه دهد ...


- این شب‌ها ‌‌ْ تنهاترین منم که خواب را از چشمانم دریغ داشته‌ام ! -

به راستی هر شب‌‌ْ

چگونه آرام‌‌ْ سر بر بالین‌ات می‌گذاری ؟

آن‌هنگام‌‌ْ

که از این رسوایی‌ها ‌‌ْ

تنها

ستارگان ِ دور دست‌هایند ‌‌ْ که بی‌خبـــرند ‌‌ْ

و به انحنای ِ هلال ِ ماه ‌‌ْ هر شب ‌‌ْ حریصانه رشک‌‌ْ می‌ورزند ! “


▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄ سُهیل ▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄▀▄


نظرات 46 + ارسال نظر
سُهیل جمعه 22 آذر 1392 ساعت 18:29 http://TitBit.BlogSky.com

« نه !
هرگز شب را باور نکردم
چرا که در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه‌ای دل بسته بودم ... »

" الف. بامداد "

• من نیز هم ͸

سوده جمعه 22 آذر 1392 ساعت 18:43 http://taravosh.blogfa.com

این یکی رو دیگه من اوووووووووووول!!

بله ؛

تقدیم به شما: "" لطفاً اینجا باز نکنید کادوتونو!

سوده جمعه 22 آذر 1392 ساعت 18:50 http://taravosh.blogfa.com

واااااااااااااااااااااای آقا سهیل فوق العاده بود واقعا هم متن اصلیش هم پی نوشتش محشر بودن هر دوتاشون..
خیلی دوسشون داشتم..

••• سپاس از ابراز احساس حقیقی ات بانو •••

سوده جمعه 22 آذر 1392 ساعت 18:51 http://taravosh.blogfa.com

اون متن اولی جدا از اینکه قشنگ بود چون اسم منم توش بود دیگه فوق العاده بود!!
آخه معمولا اسم من توی شعر یا نوشته به کار نمیره بخاطر همین الان کلیییییییییییی ثواب کردین شما که بسییییییی من ذوق نمودم!!!

• سوده | فرهنگ فارسی معین - واژه یاب:
(دِ یا دَ) 1 - (ص مف .) ساییده شده ، لمس شده . 2 - کوفته . 3 - ریز شده ، خرد شده . 4 - گداخته ، مذاب . 5 - حک شده . 6 - محو شده . 7 - سوراخ شده ، سفته.

• به عقیده من:
معنای صاف و ساده میتونه باشه -یا- آسوده

" به هر حال ، اسم زیبا و خاصی ـه.. "
ما که دوستانه دوستش داریم

تنها جمعه 22 آذر 1392 ساعت 21:32 http://AzadeeMan.blogfa.com

درودی دوباره مرد جوان .
این متنتون برای من پر از مفهموم بود که باید لابه لای کلماتش بهش رسید ... نمیدونم واقعا شعرتون پر از حرفای ناگفته بوده و درد جامعه یا من زیادی برداشت داشتم از این پست!؟
.........
بخاطر قلم تواناتون بهتون تبریک میگم و خسته نباشید مرد جوان ...
بی نظیر بیان کرده بودید حرفاتونو ...
کاش دنیامون عوض بشه ، خوب بشه ... نمیگم ایده ال بشه چون یه افسانه شده این ارزو فقط میگم کاش کمی بهتر بشه !
...........
دعای نیک یادم برای شما چون نورانی برای همه مانند ستاره سهیل شوید نه مانند خوده ستاره سهیل!
بدرود

• درود بر وجود پاک تو ، بانوی مهر و عطوفت ، سلام سلام •

... تشکر از حُسن نظرتان ، ممنونم بسیار زیاد ؛ ممنونم بسیار عمیق ...

" سلامت باشید و پایدار ؛ روزگارتان گوارا همچون عسل -آرزویی محال نیست ، باورکن. "

تنها جمعه 22 آذر 1392 ساعت 21:33 http://AzadeeMan.blogfa.com

تصور کن اگه حتی تصورکردنش سخته

جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته

جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست

جواب هم صدایی ها پلیس ضد شورش نیست

نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره

دیگه هیچ بچه ای پا شو رو مین جا نمی ذاره

همه آزاد و آزادن همه بی درد بی دردن

تو روزنامه نمی خونی نهنگ ها خودکشی کردن

جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت

بئون ظلم خودکامه بدون وحشت و طاغوت

جهانی رو تصور کن پر از لبخند و آزادی

لبالب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی

تصورکن اگه حتی تصور کردنش جرمه

اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه

تصورکن جهانی رو که توش زندان یک افسانست

تمام جنگای دنیا شدن مشمول آتش بس

کسی آوای عالم نیست برابر باهمند مردم

دیگه سهم هر انسان تن هر دونه گندم

بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا

تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا

تنها جمعه 22 آذر 1392 ساعت 21:36 http://AzadeeMan.blogfa.com

آنهایی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم نیستند. حضور عمده آدم‌ها مبتنی بر فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

آنانی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند هم نیستند «مردگانی متحرک در جهان» ، خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار، هرگز به چشم نمی‌آیند، مرده و زنده‌شان یکی است.

آنهایی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم هستند «آدم‌های معتبر و باشخصیت»، کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودشان هم تاثیر خود را می‌گذارند کسانی که همواره در خاطر ما می‌مانند، دوستشان داریم و برایشان ارزش قائلیم.

آنهایی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند، هستند «شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها ». در زمان بودنشان چنان قدرتمند و باشکوهند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم‌نرم و آهسته آهسته درک می‌کنیم . باز می‌شناسیم، می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم، گویی قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرق در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
"تقسیم بندی انسانها/دکتر شریعتی"

شب بارانی..فروغ شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:08 http://behfou.blogfa.com/

سلام سهیل جان

خوش اومدی عزیزم مرسی از محبتت
تو نازنین هم لینک شدی

• عرض ادب ، خدمت شریف ـتان ؛ سلام های گــَرم تقدیم ـتان •

سپاس مهرت را ؛ سپاس "فروغ بانو"

شب بارانی..فروغ شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:10

دلتنگت که می شوم
هر قطره اشک
چشمی می شود
تو را
در هفت اقلیم گونه هایم
گریه می کند !

شب بارانی..فروغ شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:11

پروانه ای در من
خواب گل می بیند
می دانم عشق چیست
بخاطر تو ست !

شب بارانی..فروغ شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:11

از کنارت که می گذرم
جام عطر تو را می نوشم
به چشم هایت نگاه می کنم
و عشق را آه می کشم
خیابان تو را می برد
و من
زیر چتر خیال ات
به باران می پیچم

شب بارانی..فروغ شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:12

تا به اسمت می رسم
پروانه ها گل می کنند
در حیاط عطر تو
پا برهنه واژه ها
در تو لِی لِی می کنند
بنفشه می سوزد
یاس می آید
نسرین می رود
نوبت سوسن می شود
نسترن با کوکبُ
گل های دیگر مانده اند
تا به اسمت می رسم
غرق تماشا می شوم
من شعر
یادم می رود !

شب بارانی..فروغ شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:12

چشمان ات
دو گلدان میخک اند
که از شاخه های عطرشان باران
برای خواب پروانه ها
رؤیا می چیند !

شب بارانی..فروغ شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:13

هوای خاطره سرد ست
با کلاف خیالت
برای دست هایم
شومینه می بافم

لبخندت، چون نور خورشید است "فروغ"
و "ما" مردان زمین‌خورده ، محتاج نورت...

○••• حضورت را گرامی میدارم ؛ بانوی شعر و شعور ○•••

افسانه شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:42 http://gtale.blogsky.com

سلام دوست خوبم

مثل همیشه زبانم قاصر از بیان زیبایی کارتون و سرودن اشعارتان است

بسیار زیباست

• سلام بانو ؛ - ای مهربان -

شما، به بنده لطف دارید ؛ خواهش میکنم ...

خیلی خوشحالم کردید با حضورتون ؛ پایدار باشید.

افسانه شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:43 http://gtale.blogsky.com

بــی شــــکـــــ . . .
جهان را به عشق کسی آفریده اند
چون من که آفریده ام از عشق
جهـــانی بـــرای تـــــو . .

بسیار زیبا

افسانه شنبه 23 آذر 1392 ساعت 16:44 http://gtale.blogsky.com

کــــاش ...

دلتنگـــــی نیز ....

نام ِ کوچکــــــی میداشت !

نام کوچکی ...

تا به جانش میــــخواندی ،

نام کوچکی ...

تا به مهـــــــر آوازش میدادی ...

سوده شنبه 23 آذر 1392 ساعت 17:55 http://taravosh.blogfa.com

معنی اسم منم تقریبا همینه ...متواضع و فروتن هم میتونه باشه ...
آخ جوووووووووووون دو تا کادو...[آیکون ذوق زدگی زیاااااااد!!]
الان رسید به دستم...ممنون...
دیشب من بین دو نیمه ی آپ اولی و دومی شما اومدم اینجا پس??!!!

بین دو نیمه ی "آپ کردن ام"

آره آره ...خیلی خوش اومدی

خلاصه ، خیلی خوشحالمون کردی دیگه

در ضمن، اون دوتا کادو ...... دیگه بأخشین دیگه

وُسع ما توو همین حد بود ...... آرزوی شادی میکنم براتون، از ته ته ته ته تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه دلــــم..

ماری شنبه 23 آذر 1392 ساعت 18:51 http://delltangihayemari.blogfa.com

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم
حسین پناهی

بسیار زیبا ؛ ممنونم از حضور سبزت "ماری جان"

pooya دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 00:40 http://hator.blogfa.com

سلام عزیزم
مرسی که به این بلاگ " http://sky50.blogfa.com/ " اومدی و تولد منو تبریک گفتی
بیا به وب خودم(hator.blogfa.com) براتو یک پیام تشکر گذاشتم ...
خیلی گل و ماهی

پی صدائی ساده که گفته بود بیا، رفتم،
تمام رازِ سفر فقط خوابِ یک ستاره بود!

سلام ؛ باز هم تولدت مبارک

شروین دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 12:03 http://sarzamin-gomshode.ir

درود
طق معمول زیبا
:)))


خب چی بگیم؟
کارت درسته
:)

سلام سلام سلام داداش شروین ؛ سپاس حضورت را

افسانه دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 17:12 http://gtale.blogsky.com/

خوشبختی داشتن کسی است…
که بیشتر از خودش
تــــــــــو را بخواهد…
و
بیشـــتر از تــــــــو…
هیـــــــــــچ نخواهد..
و
تــــــــــو ...
برایش تـــــــمام زندگی باشی

ممنونم بانو

شادی دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 18:44 http://shadi-shadi.blogsky.com

دارم از تــو حــرف می زنــم
امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد
ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو
به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد
شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش…

سلام ؛ حضورت را گرامی میدارم

شادی سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:33 http://shadi-shadi.blogsky.com

در اغوشم که میگرفـت ،

انقدر ارام میشدم،

که فراموش می کردم باید نفس بکشم!!!!!!!!!!!!!


سلام سهیل جان

سلام من
بلند تر است از
آواز بلبلان باغ دلت..
نفس نمیکشم
حبس و سکوت
زیبایی های کلامت..
رسم ادب را
به زیبایی کلامت
می سپارم....

شادی سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:34 http://shadi-shadi.blogsky.com

موهایم راکنار میزدی
و می گفتی
زیبایی مثله فرشته
حالا کجایی ببینی
بعد از رفتنت
بالهایم شکسته است

ای جووووووووووووووونم خاله ی نازنینم

شادی سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:36 http://shadi-shadi.blogsky.com

می کِشد ، می کِشی ، می کِشم
او ناز تو را
تو عشق او را
و من …
فندکم کجاست ؟

فندک ؟؟؟

توو جیب بغلی کت شوهرتون

بأخشین

شادی سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:37 http://shadi-shadi.blogsky.com

هزار بار هم که بگویی

رفت برای همیشه

باز هم دلم شب ها برای برگشتنش دعا میکند!

شادی سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:41 http://shadi-shadi.blogsky.com

آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند

از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!

چون درگیر هزاران ثانیه اند…

ثانیه هایی که در هرکدام

رنگی دگر به خود میگیرند …



اهل دود نیست خوشبختانه
حالا از کجا فندک بیارم؟

همین که اهل دود نیست ، هزار الله اکبر

فندکُ بیخیال خاله خوابالوییم الآن!! آتیش بازی راه می اُفته ها!؟؟!!

"با اجازه: شبتون خوووووووووووش

سُهیل: ... ... ...

شادی سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:41 http://shadi-shadi.blogsky.com

آخرین حرف باران این است :
زمین را شستم ، دوباره شروع کنید...



شادی سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:47 http://shadi-shadi.blogsky.com

کسی رو تهدید به نبودت نکن !
این روزا واسه جای خالیت چند نفر رو توی لیست انتظار نشوندن

آره خوب فکریه
شب تو هم بخیرو شادی

͸

.
.
.
شب شما هم مهتابی بانوی محترم

بی ادعا سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 02:05 http://nodbe313.blogfa.com

سلام،
زیبا می نویسی،
شب آنکه امید به بودنش نیست، بدرود!
ای کاش صبح آدینه بتابد
و شبان ظلمانی ما را روشنایی بخشد.
موفق باشید.
التماس دعای فرج

سلام ...

زیبا میخوانی ــ به حقیقت ــ

.
.
.
ای کاش ای کاش است "شمع دل ما سوخته ، پروانه سفر کرده"
گیر ما از لحظه ی "ای کاش" است.

͸ آسمان ؛ باران بباران ؛ آفتاب صبح دم ، کارش تمام است ͸

behrang سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 10:07 http://behrang53.persianblog.ir

درســت زمانی که ســرت جــای دیگری گــرم است

دل مـــن همینــــجا یـــــــــخ میـــــزنــد !

چه فاصــله زیــادی است از سـر تـو تا دل مــن

سلام ؛ عزیز ؛ سلام

غزل سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 17:55 http://664464.blogfa.com6644ه

سلام سهیل وای عالی بود چقد خوب نوشتی ..
وبت عالی شده ..تصویرات بی نظیرن..
شعراتم عالی هم بلند هم موزون افرین تو یه شاعر ماهری..
دستی به سر ماهم بکش ..

کی چاپشون میکنی بریم بخریم??

سلام بانو..

حضور صمیمانه ات رو گرامی میدارم ؛

• آنقدر شاعران بزرگ هستند، که نوبت ما، ته ته ته صف است بانو

مرسی که آمدی

سلام
خوبید؟
بسیار زیبا بود عاورین

سلام و عرض خوش آمد

خوبیم ؛ ممنونم از حضورت

نازنین سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 20:00

سلام سهیل جان
اولین باره که میام وبتون. چند تا از پست هاتون رو خوندم توی یه فرصت حتما باقیش رو هم میخونم. سبک نوشته ها واسم جالبه!! قلم خودتونه؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما..

خیر مقدم عرض کرده حضور گرامی تان را و
سپاس از حُسن نظرتان و
نگاه مهربانتان به واژگان ناقص این بنده ی کوچک..

باریْ ، هرآنچه هست خواندنیْ اگر
دریچه ای کوچک، هماره گشوده ْ
رو سوی نگاهی ادیبانهْ و دلی شاعرانه
و خالصانه
چشم انتظار دیدگان مهربان هر میهمان و میزبان
که سکنا گزید ــ لحظه ای ــ این خانهْ
پذیرای شمائیــــم با دلی گرم
و محفلی سپید رنگْ..

"سُهیل ؛ بخاطر حضورتان، تقدیم به شما، غریبه ای آشنا "

شادی چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:47 http://shadi-shadi.blogsky.com

امشب کم توقع شده ام !

آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ‏” ‏تـو‏ ”

شادی چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 12:49 http://shadi-shadi.blogsky.com

خداوندا
دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ، آرام کن
تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم .

شادی چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 13:02 http://shadi-shadi.blogsky.com

آغوش،
ترکیب پیچیده ای ست
از من و خیال تو
که هر شب مثل سایه
روی دیوار خانه می افتد...!

مریم چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 18:59 http://mmaryam.loxblog.com/

همه جــــا آرام است...



دل مـــــن استثناست!!!

وبلاگتون بسیار بسیار عالی و متفاوت بود...

متشکرم

سلام ؛ سپاس بانو

حضورت گرامی ، رأس هر ساعت که دلت استثناست ͸

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 19:42

:(

سلام

کی بود ؟؟

یکی زنگ خونه رو زد، در رف !!


یعنی کی بود ͸

ماری چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 21:02 http://delltangihayemari.blogfa.com



͸

نازنین چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 21:32

سلامی دوباره ای عزیز
نوشته هاتون با اسم وبتون خیلی هماهنگه، آخه واسه خوندن دست نوشته هاتون حتما باید روشون مکث داشت!!
نمیشه همینطوری خوند و گذشت حتما باید روی تک تک جمله ها تامل کرد. سخت میخونم اما خسته نمیشم و مشتاق به خوندنشون هستم!! عمیق مینویسید و به نظر میرسه اهل تفکر باشید...
حرف در مورد سبک نوشتنتون زیاده اما در کل میشه گفت خاص مینویسید...
امیدوارم از اینکه در مورد نوشتنتون نظر دادم ناراحت نشید
قلمتون استوار و همواره پیروز باشید دوست عزیز

سلام مجدد و سپاس بی کران، از توجه و نگاه عمیقتان بانو..

از اینکه با تأملی بر نوشته های من، نظر لطفتون رو به بنده ابراز داشتید، از پروردگار مهربان، سپاسگزارم..

ممنونم..
شما هم سلامت و پیروز باشید.

مادر پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 00:48 http://dokhtaranepaeiz.blogfa.com

سهیل جان
چه پر مفهوم،عمیق و تامل برانگیز از واقعیت های روزگارمان می نویسی
قلمت استوار،گامهای شعرت محکم باد در مسیر فهم و اندیشه

سلام بزرگوار..

سپاس از عمق وجود ؛ حصورت را گرامی میدارم عزیز

مرضیه پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 14:13 http://biitafavot.blogfa.com

آدم هــــا موجوداتـــی هســــتند که

بــــرای نزدیکــ شدنشــــون

باید ازشــــون دوری کـــرد



سلام بی معرفت!!!!

• دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند. "دکتر علی شریعتی"

.

.

.

سلام با معرفت ...
اینکه من گُم شده بودم یا تو
اینکه تو پیدا شدی یا من
اینکه این همه "دوری"
اینکه این همه "سردی"
نه تقصیر دستان سرد من بود
نه چشمان بی فروغ تو
هر آنچه بود، اینک گذشت و به تاریخ پیوست
اکنون را دریاب، که همیشه ی ایّام
دنیا، دو روز ناقابل بوده
و ما
أندر خم آن کوچه ی تنهایی و بُن بست نیاز !...

"سهیل" - تقدیم به تو که بعد از مدتها، اولین سلام را "حتی به اخمی گذرا!" پرتاب کردی، و من با دلی گرم، پاسخ دادم ات..

باورکن:
من پیش از آنکه لب بگشایی
سلامت را جواب خواهم داد
و قبل از آنکه پنهان کنی نگاهت را
خواهمش دزدید...

4yd4 یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 11:58 http://4yd4.blogfa.com/

دست فراموش نمی کند
می دانی؟
حافظه ی نوازش
از جنس حرارت است..

• در اوّلین عصر زمستانی و "سرد" ؛ "سلامی گرم" امّا، تقدیم شما..

جمله ی فوق العاده ای به یادگار گذاشتین ؛ ممنونم

معصومه نصیری چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 22:44 http://http://m67n.blogfa.com/

سلام گرامی
ممنونم از حضور همشه پر مهرتون
پایدار باشید

• سلام و سپاس بانو..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد